2010-08-31

چرا بعضی ها ...


چرا بعضی ها هنوز ده قرن پیش زندگی می کنن و فکر می کنن برا اینکه حرفشون به کرسی بشینه باید مثل مغولها خون و خونریزی کنن؟
مگه سیگار برا حسش مخصوصا حس بزرگیش نیست؟ چرا بعضی ها وجود این رو ندارن مثل یه مرد سیگار بکشن؟
چرا هنوز بعضی ها تو دنیای فردین زندگی می کنن و غیرت رو اونطوری تعریف می کنن؟
چرا بعضی ها برا اینکه به خواستشون برسن خودشونو به در و دیوار می زنن تا بهشون گفته بشه چی می خواید؟
مگه ما به سال 2011 نزدیک نمیشیم؟
چرا بعضی ها ...

پانوشت:
1. این پست در حالی نوشته میشه که نویسنده از بعضی آدما حالش به هم می خوره ولی باید راهی پیدا کنه که باهاشون کنار بیاد.
2. کم کم داره حالم از فرهنگمون به هم می خوره. واقعا می خوام بالا بیارم. خدا کنه رو وبلاگم بالا نیارم. ولی احتمالش زیاده.
3. نمی دونم چرا وقتی اعصابم خورده باید بنزین چهارصدی بسوزونم و تو اتوبان با چهل تا و تو خیابون با صدوچهل تا برونم، شاید اعصابم بیاد سرجاش

No comments: